روزهای زندگی

زندگی شیرین است مثل یک آبنبات

 

 

« اللهم عجل لولیک الفرج  »

این صفحه  وبلاگم فقط  به حضور منجی   عالم بشریت حضرت بقیه الله الاعظم  ، قطب   عالم  امکان  ، موعود منتظران ، حضرت مهدی صاحب  زمان  (عج )  تعالی فرجه الشریف تقدیم می گردد  .  امید  به ظهور هر چه سریعتر   ایشان  داریم  که  انشاالله خداوند  خواسته    همه منتظران را   به زودی  اجابت خواهد کرد .

« اللهم عجل لولیک الفرج  »

این روز خجسته  میلاد حضرت قائم را   به تمام مسلمانان جهان  و منتظران  برحقش  تبریک عرض می کنم .     « برومند »

تعدادی از پیامک ها    و تصاویر   مربوط  به  این  روز خجسته  را   که  برایم ارسال شده   ،   با   نام خود عزیزان  ارسال کننده  برایتان می گذارم ...

 

 

 

 

 

سرکار خانم حیدری :/ آقای همایون راد:

بر مهدی و آن هاله نورش صلوات / بر خال لب  و جام ظهورش صلوات / بی پرده همه انس و ملک می گویند / بر سال و مه و وقت  ظهورش صلوات /

 

 

آقای مرتضی قدس راد:/ آقای شامانی :/ آقای شریفی :

چهره گل ، باغ و بستان را گلستان می کند / دیدن مهدی ، هزاران درد درمان می کند / مدعی گوید که با یک گل نمی گردد بهار / ما گلی داریم ،که عالم را گلستان می کند .

 

 

سرکار خانم حیدری و آقای مجابی :

دوباره پنجره های ملکوت ، به بهانه ای دیگر گشوده شد و چه عاشقانه می سراید : نیمه شعبان مبارک ... چه خدای عاشقی ،که گناه می خرد و بهشت می فروشد و ناز بنده می کشد . / خداوندا ، در این شب بزرگ ، گیرنده این پیام و عزیزانش را در زمره بهترین بندگان و مایه مباهات فرشتگان قرار ده .

 

آقای غفور رمضانی : / آقای خیاطی :

ما معتقدیم عشق سر خواهد زد / بر پشت ستم ، کسی تبر خواهد زد / سوگند به هر چهارده آیه نور / سوگند به زخمهای سرشار غرور / آخر شب سرد ما ، سحر خواهد شد / مهدی به میان شیعه بر می گردد.

 

 

آقای تاجیک :

روزی هزار بار دلت را شکسته ام / بیخود به انتظار وصالت نشسته ام / هر بار این تویی که رسیدی و در زدی / این منم که درخانه بسته ام .آقا ما را ببخش و بیا...

 

 

آقای والی پور :

تقصیر من است اینکه کم می آیی / هرگاه شدم اسیر غم می آیی / این جمعه و جمعه های دیگر حرف است / آدم بشویم سه شنبه هم می آیی . اللهم عجل لولیک الفرج .آقا تو را به جان مادرت زهرا بیا ...

 

 

آقای اخوان : / سرکار خانم طوسی :

خدا خالق عشقه ، محمد گل عشقه / علی مظهر عشقه ، زهرا وجود عشقه /حسن نماد عشقه ، حسین سالار عشقه / عباس ساقی عشقه ، زینب شاهد عشقه / سجاد راوی عشقه ، باقر عالم عشقه / صادق احیای عشقه ، کاظم صابر عشقه / رضا ضامن عشقه ، تقی جمال عشقه / نقی پاکی عشقه ، حسن بقای عشقه / اینم دعای عشقه ، اللهم عجل لولیک الفرج .

آقای مهدی خلج : / سرکار خانم نسرین گرامی : / آقای محرابی :

همه گویند به امید ظهورش صلوات / کاش این جمعه بگویند به تبریک حضورش صلوات .

 

 

آقای فغانخانی :

جلوه حق ، بلبلان را غزلخوان می کند / نام مهدی صد هزاران درد ،درمان می کند / مدعی گوید که با یک گل نمی گردد بهار / ما گلی داریم که دنیا را گلستان می کند .

 

 

و بسیاری از دوستان و بستگان دیگر که اظهار محبت داشته اند ... از همه آنها تشکر و قدردانی می شود .

و

انشاالله ظهورش نزدیک است

 

 

 

نویسنده: برومند ׀ تاریخ: یک شنبه 26 تير 1390برچسب:, ׀ موضوع: <-PostCategory-> ׀

آیا میدانید...؟

آیا میدانید که در برج ایفل 2 میلیون و نیم پیچ بکار رفته است ؟
آیا میدانید که همه نوزادان میگو نر متولد میشوند و بعد از چند هفته بخشی از آنها به ماده تبدیل میشوند ؟
آیا میدانید که هشت پا با وجود داشتن بدنی بزرگ میتواند از سوراخی به قطر 5 سانتی متر عبور کند ؟
آیا میدانید که طول رگهای بدن انسان 560هزار کیلومتر است ؟
آیا میدانید که یک قطره آب دارای 100 میلیارد اتم است ؟...


ادامه مطلب
نویسنده: برومند ׀ تاریخ: دو شنبه 20 تير 1390برچسب:, ׀ موضوع: <-PostCategory-> ׀

چگونه آينده ای درخشان داشته باشيم ؟

•  بدانيم كه زندگي هميشه عادلانه با ما برخورد نمي كند. آنچه مجبور به قبولش هستيم ، بپذيريم و مواردي را كه قادر به تغييرشان هستيم تغيير دهيم.

• قبل از انجام هر كاري درباره آن خوب فكر كنيم. يك لحظه بي دقتي سال ها پشيماني و اندوه را به همراه مي آورد.

• در جست و جوي زيبائي موجود در زندگي ، طبيعت و مردم باشيم.

• سپاسگذار دارائي هاي مادي خود ، مردم و لحظاتي كه سپري مي شوند ، باشيم...


ادامه مطلب
نویسنده: برومند ׀ تاریخ: دو شنبه 20 تير 1390برچسب:, ׀ موضوع: <-PostCategory-> ׀

 ستون فقرات شما 6 دشمن دارد

١) شکم بزرگ:

در این حالت، چون تعادل انحنای کمری یا لوردوز به هم می‌خورد ستون مهره‌ها ناچار است انحنای مهره‌های سینه‌ای یا کیفوز را بیشتر کند و همین امر به گودی زیاد کمر، قوز پشتی و بر هم خوردن راستای قرار گرفتن سر و انحنای گردنی منجر می‌شود و درد ایجاد می‌شود...


ادامه مطلب
نویسنده: برومند ׀ تاریخ: دو شنبه 20 تير 1390برچسب:, ׀ موضوع: <-PostCategory-> ׀

به نام خدا

 

اختلال اضطراب و مهارت های مقابله ای

 

تعریف اضطراب : اضطراب عبارت است از ، تشویش و نگرانی و ترس دایمی ، بدون آنکه شیئی یا موقعیت به خصوص و شناخته شده ای ، عامل به وجود آورنده آن باشد . در اضطراب بر خلاف حالت ترس ، خطر یا تهدید غیر واقعی است .

در راهنمای تشخیصی و آماری اختلال های روانی DSMIV  در 1994 اضطراب مفرط یا فراگیر را ، اضطراب و نگرانی مفرط انتظار توآم با دلواپسی ، در باره تعدادی از رویدادها یا فعالیت ها تعریف کرده اند . با توجه به تعاریف گفته شده :

معلوم می شود اضطراب حالتی است شخصی و نشانگر این که فرد گرفتار ، از چیزی نگران است ولی خود از آن حادثه آگاه نیست و قادر به بیان علت نگرانی و اضطراب خود هم نمی باشد . به عبارتی حالت درونی و عاطفی نامشخص بوده و علت آن مبهم است . شخض دارنده این اختلال ، فکر می کند که تنهاست ، هیچ کس او را دوست ندارد و همه دشمن او هستند . این قبیل افراد ، اختلال دیگری هم دارند . اگر این اختلال شدید باشد به آن اضطراب مفرط گویند ...


ادامه مطلب
نویسنده: برومند ׀ تاریخ: دو شنبه 20 تير 1390برچسب:, ׀ موضوع: <-PostCategory-> ׀

به نام خدا

استرس ( بیماری قرن ) و مقابله با آن

گاهی شما فکر می کنید که از زندگی خسته شده اید و توان مقابله با مشکلات را ندارید یا زندگی شادی ندارید و اصلا  اجتماعی را که در آن زندگی می کنید دوست ندارید . آیا می دانید که در این صورت ممکن است شما هم دچار بیماری استرس شده باشید ؟ باید بدانید که استرس ، نگرانی و بیماری قرن است و میلیونها نفر در سراسر جهان از این درد و بیماری رنج می برند .

استرس چیست ؟

کلمه STRESS   از ریشه لاتین STRINGI   به معنی محکم فشردن مشتق شده است . با آن که تعریف استرس مشکل است ، همگی ما استرس را در زندگی خود تجربه کرده ایم . در خانه ، مدرسه ، محل کار و حتی در ورزش . ما به استرس نیازمندیم . بدون استرس ، زندگی بدون چالش طلبی و بی هیجان خواهد بود . از یک دیدگاه مثبت ، استرس یک منبع انگیزه و یک جزء لازم برای بقا و زندگی است ؛ اما مسلما به صورت طولانی مدت و بیش از اندازه ، زیان آور خواهد بود و اگر به وسیله دوره های تمدد اعصاب و استراحت تخفیف نیابد تهدید کننده سلامتی است ...


ادامه مطلب
نویسنده: برومند ׀ تاریخ: دو شنبه 20 تير 1390برچسب:, ׀ موضوع: <-PostCategory-> ׀

به نام خدا

خشم و مهارت مقابله با آن

 

خشم چیست ؟ چرا خشمگین می شویم ؟ چه زمانی بیشتر خشمگین می شویم ؟ آیا خشم همیشه مضر است ؟ چگونه   می توانیم آن را کنترل کنیم ؟  

   اینها سوالهایی است که مردم در باره خشم از خودشان و یا روانشناسان می پرسند ؟

هیجان خشم ، یکی از قوی ترین هیجان های مشترک بین انسانهاست . زمانی آن را نشان می دهیم که در معرض تهدید ، ناکامی ، آسیب و یا ضایع شدن حقمان قرار می گیریم . ممکن است به شکل های مختلف بروز نماید ؛ اما کنترل آن یکی از ضروریات زندگی است ...

 


ادامه مطلب
نویسنده: برومند ׀ تاریخ: دو شنبه 20 تير 1390برچسب:, ׀ موضوع: <-PostCategory-> ׀

 

نخستین درس مهم - زن نظافتچى
 من دانشجوى سال دوم بودم. یک روز سر جلسه امتحان وقتى چشمم به سوال آخر افتاد، خنده‌ام گرفت. فکر کردم استاد حتماً قصد شوخى کردن داشته است. سوال این بود: «نام کوچک زنى که محوطه دانشکده را نظافت می‌کند چیست؟»
من آن زن نظافتچى را بارها دیده بودم. زنى بلند قد، با موهاى جو گندمى و حدوداً شصت ساله بود. امّا نام کوچکش را از کجا باید می‌دانستم؟
من برگه امتحانى را تحویل دادم و سوال آخر را بی‌جواب گذاشتم. درست قبل از آن که از کلاس خارج شوم دانشجویى از استاد سوال کرد آیا سوال آخر هم در بارم‌بندى نمرات محسوب می‌شود؟
استاد گفت: حتماً و ادامه داد: شما در حرفه خود با آدم‌هاى بسیارى ملاقات خواهید کرد. همه آن‌ها مهم هستند و شایسته توجه و ملاحظه شما می‌باشند، حتى اگر تنها کارى که می‌کنید لبخند زدن و سلام کردن به آن‌ها باشد.
من این درس را هیچگاه فراموش نکرده‌ام.

...........................................................................................................

 

مطالب بسیار زیبای را از مطالعه وبلاگ دوستان بدست آوردم و دلم خواست که برای استفاده دیگران که موجب پند آموزی خواهد شد بگذارم . اصولا من موضوعاتی که موجب افزایش معلومات و دانش و ارتقاء تجربه انسانها می گردد را بیشتر می پسندم ، تا به مطالب و موضوعاتی که سودی برای وقت گذاشتن و یا خواندن نداشته باشد . بنابراین از مطالبی که بسیار آموزنده باشد استقبال کرده و به دیگران نیز توصیه می کنم .

نویسنده: برومند ׀ تاریخ: پنج شنبه 2 تير 1390برچسب:, ׀ موضوع: <-PostCategory-> ׀

دومین درس- همیشه کسانى که خدمت می‌کنند را به یاد داشته باشید
 در روزگارى که بستنى با شکلات به گرانى امروز نبود، پسر ١٠ ساله‌اى وارد قهوه فروشى هتلى شد و پشت میزى نشست. خدمتکار براى سفارش گرفتن سراغش رفت.
 - پسر پرسید: بستنى با شکلات چند است؟
- خدمتکار گفت: ٥٠ سنت
پسر کوچک دستش را در جیبش کرد، تمام پول خردهایش را در آورد و شمرد. بعد پرسید:
- بستنى خالى چند است؟
خدمتکار با توجه به این که تمام میزها پر شده بود و عده‌اى بیرون قهوه فروشى منتظر خالى شدن میز ایستاده بودند، با بی‌حوصلگى گفت:
- ٣٥ سنت
- پسر دوباره سکه‌هایش را شمرد و گفت:
- براى من یک بستنى بیاورید.
خدمتکار یک بستنى آورد و صورت‌حساب را نیز روى میز گذاشت و رفت. پسر بستنى را تمام کرد، صورت‌حساب را برداشت و پولش را به صندوق‌دار پرداخت کرد و رفت. هنگامى که خدمتکار براى تمیز کردن میز رفت، گریه‌اش گرفت. پسر بچه روى میز در کنار بشقاب خالى، ١٥ سنت براى او انعام گذاشته بود.
 یعنى او با پول‌هایش می‌توانست بستنى با شکلات بخورد امّا چون پولى براى انعام دادن برایش باقى نمی‌ماند، این کار را نکرده بود و بستنى خالى خورده بود....

............................................................................................

 

نویسنده: برومند ׀ تاریخ: پنج شنبه 2 تير 1390برچسب:, ׀ موضوع: <-PostCategory-> ׀

سومین درس مهم- مانعى در مسیر
 در روزگار قدیم، پادشاهى سنگ بزرگى را که در یک جاده اصلى قرار داد. سپس در گوشه‌اى قایم شد تا ببیند چه کسى آن را از جلوى مسیر بر می‌دارد. برخى از بازرگانان ثروتمند با کالسکه‌هاى خود به کنار سنگ رسیدند، آن را دور زدند و به راه خود ادامه دادند. بسیارى از آن‌ها نیز به شاه بد و بیراه گفتند که چرا دستور نداده جاده را باز کنند. امّا هیچیک از آنان کارى به سنگ نداشتند.

سپس یک مرد روستایى با بار سبزیجات به نزدیک سنگ رسید. بارش را زمین گذاشت و شانه‌اش را زیر سنگ قرار داد و سعى کرد که سنگ را به کنار جاده هل دهد. او بعد از زور زدن‌ها و عرق ریختن‌هاى زیاد بالاخره موفق شد. هنگامى که سراغ بار سبزیجاتش رفت تا آن‌ها را بر دوش بگیرد و به راهش ادامه دهد متوجه شد کیسه‌اى زیر آن سنگ در زمین فرو رفته است. کیسه را باز کرد پر از سکه‌هاى طلا بود و یادداشتى از جانب شاه که این سکه‌ها مال کسى است که سنگ را از جاده کنار بزند. آن مرد روستایى چیزى را می‌دانست که بسیارى از ما نمی‌دانیم!

 

«هر مانعى، فرصتى است. »

---------------------------------------

نویسنده: برومند ׀ تاریخ: پنج شنبه 2 تير 1390برچسب:, ׀ موضوع: <-PostCategory-> ׀

یکی از بستگان خدا
شب کریسمس بود و هوا، سرد و برفی.
پسرک، در حالی‌که پاهای برهنه‌اش را روی برف جابه‌جا می‌کرد تا شاید سرمای برف‌های کف پیاده‌رو کم‌تر آزارش بدهد، صورتش را چسبانده بود به شیشه سرد فروشگاه و به داخل نگاه می‌کرد.
در نگاهش چیزی موج می‌زد، انگاری که با نگاهش ، نداشته‌هاش رو از خدا طلب می‌کرد، انگاری با چشم‌هاش آرزو می‌کرد.

خانمی که قصد ورود به فروشگاه را داشت، کمی مکث کرد و نگاهی به پسرک که محو تماشا بود انداخت و بعد رفت داخل فروشگاه. چند دقیقه بعد، در حالی‌که یک جفت کفش در دستانش بود بیرون آمد.
- آهای، آقا پسر!
پسرک برگشت و به سمت خانم رفت. چشمانش برق می‌زد وقتی آن خانم، کفش‌ها را به ‌او داد.پسرک با چشم‌های خوشحالش و با صدای لرزان پرسید:
- شما خدا هستید؟
- نه پسرم، من تنها یکی از بندگان خدا هستم!
- آها، می‌دانستم که با خدا نسبتی دارید!

نویسنده: برومند ׀ تاریخ: پنج شنبه 2 تير 1390برچسب:, ׀ موضوع: <-PostCategory-> ׀

مرد کور
روزی مرد کوری روی پله‌های ساختمانی نشسته و کلاه و تابلویی را در کنار پایش قرار داده بود روی تابلو خوانده میشد:  ( من کور هستم لطفا کمک کنید ).

روزنامه نگارخلاقی از کنار او میگذشت نگاهی به او انداخت فقط چند سکه د ر داخل کلاه بود.او چند سکه داخل کلاه انداخت و بدون اینکه از مرد کور اجازه بگیرد تابلوی او را برداشت آن را برگرداند و مطلب دیگری روی آن نوشت و تابلو را کنار پای او گذاشت و انجا را ترک کرد. عصر آنروز روز نامه نگار به آن محل برگشت و متوجه شد که کلاه مرد کور پر از سکه و اسکناس شده است مرد کور از صدای قدمهای او (خبرنگار) را شناخت و خواست اگر او همان کسی است که آن تابلو را نوشته بگوید ،که بر روی آن چه نوشته است؟روزنامه نگار جواب داد:چیز خاص و مهمی نبود، من فقط نوشته شما را به شکل دیگری نوشتم و لبخندی زد و به راه خود ادامه داد. مرد کور هیچوقت ندانست که او چه نوشته است ولی روی تابلوی او خوانده میشد:
امروز بهار است، ولی من نمیتوانم آنرا ببینم !!!!!

وقتی کارتان را نمیتوانید پیش ببرید استراتژی خود را تغییر بدهید خواهید دید بهترینها ممکن خواهد شد باور داشته باشید هر تغییر بهترین چیز برای زندگی است.
حتی برای کوچکترین اعمالتان از دل،فکر،هوش و روحتان مایه بگذارید این رمز موفقیت است .... لبخند بزنید
--------------------------------------------------------------------------

نویسنده: برومند ׀ تاریخ: پنج شنبه 2 تير 1390برچسب:, ׀ موضوع: <-PostCategory-> ׀

اشتباه فرشتگان

درویشی به اشتباه فرشتگان به جهنم فرستاده میشود .

پس از اندك زمانی داد شیطان در می آید و رو به فرشتگان می كند و می گوید :
 جاسوس می فرستید به جهنم!؟
از روزی كه این ادم به جهنم آمده مدام در جهنم در گفتگو و بحث است و
 جهنمیان را هدایت می كند و...
حال سخن درویشی كه به جهنم رفته بود این چنین است:

 با چنان عشقی زندگی كن كه حتی بنا به تصادف اگر به جهنم افتادی خود شیطان تو را به بهشت باز گرداند.

--------------------------------------------------------------

نویسنده: برومند ׀ تاریخ: پنج شنبه 2 تير 1390برچسب:, ׀ موضوع: <-PostCategory-> ׀

شاخص اقتصادی از دیدگاه شاه عباس

شاه عباس از وزیر خود پرسید:     "امسال اوضاع اقتصادی كشور چگونه است؟"

 وزیر گفت:    "الحمدالله به گونه ای است كه تمام پینه دوزان توانستند به زیارت كعبه روند!"

شاه عباس گفت:    "نادان! اگر اوضاع مالی مردم خوب بود می بایست كفاشان به مكه می رفتند نه پینه‌دوزان ، چون مردم نمی توانند كفش بخرند ناچار به تعمیرش می پردازند ، بررسی كن و علت آن را پیدا کن ، تا كار را اصلاح كنیم .

 

نویسنده: برومند ׀ تاریخ: پنج شنبه 2 تير 1390برچسب:, ׀ موضوع: <-PostCategory-> ׀

دل تنگی !!!

 

آن لحظه که دلتنگ یارم می شوم

خود به خود هوس باران را می کنم.

آن لحظه که اشک از چشمانم سرازیر می شود

هوس یک کوچه تنها را می کنم

آن لحظه است که دلم می خواهد تنهایی در زیر باران بدون هیچ چتر و سر پناهی قدم بزنم

قدم بزنم تا خیس خیس شوم ، خیس تر از قطره های باران. خیس تر از آسمان و درختان

آن لحظه که خیس خیس می شوم ، دلم می خواهد باز زیر باران بمانم ،

دلم نمی خواهد باران قطع شود...

و..

 


ادامه مطلب
نویسنده: برومند ׀ تاریخ: پنج شنبه 2 تير 1390برچسب:, ׀ موضوع: <-PostCategory-> ׀

رمز موفقیت

 

مرد جوانی از سقراط رمز موفقیت را پرسید. سقراط به مرد جوان گفت كه همراه او به كنار رودخانه بیاید. وقتی به رودخانه رسیدند هر دو وارد آب شدند به حدی كه آب  تا  زیر گردنشان رسید.  در این لحظه سقراط سر  مرد  را گرفته و به زیر آب برد .  مرد تلاش می كرد تا خود را رها كند اما سقراط قوی تر بود و او را تا زمانی كه رنگ صورتش كبود شد محكم نگاه داشت. سقراط جوان را از آب خارج كرد و اولین كاری كه مرد جوان انجام داد كشیدن یك نفس عمیق بود.
سقراط از او پرسید: «در زیر آب تنها چیزی كه می خواستی چه بود؟
مرد جواب داد: «هوا
سقراط گفت: «این رمز موفقیت است!

 

 اگر همانطور كه هوا را می خواستی درجستجوی موفقیت هم باشی بدستش خواهی آورد. رمز دیگری وجود ندارد

 

نویسنده: برومند ׀ تاریخ: پنج شنبه 2 تير 1390برچسب:, ׀ موضوع: <-PostCategory-> ׀

كوك كن ساعتِ خویش !

 

كوك كن ساعتِ خویش !
اعتباری به خروسِ سحری، نیست دگر
دیر خوابیده و برخاسـتنـش دشـوار است
كوك كن ساعتِ خویش !
كه مـؤذّن، شبِ پیـش
دسته گل داده به آب
 
و در آغوش سحر رفته به خواب
كوك كن ساعتِ خویش !
شاطری نیست در این شهرِ بزرگ
كه سحر برخیزد
شاطران با مددِ آهن و جوشِ شیرین
دیر برمی خیزند
كوك كن ساعتِ خویش !
كه سحرگاه كسی
بقچه در زیر بغل،
راهیِ حمّامی نیست
كه تو از لِخ لِخِ دمپایی و تك سرفه ی او برخیزی
كوك كن ساعتِ خویش !
رفتگر مُرده و این كوچه دگر
خالی از خِش خِشِ جارویِ شبِ رفتگر است
كوك كن ساعتِ خویش !
ماكیان ها همه مستِ خوابند
شهر هم . . .
خوابِ اینترنتیِ عصرِ اتم می بیند
كوك كن ساعتِ خویش !
كه در این شهر، دگر مستی نیست
كه تو وقتِ سحر، آنگاه كه از میكده برمی گردد
از صدای سخن و زمزمه ی زیرِ لبش برخیزی
كوك كن ساعتِ خویش !
اعتباری به خروسِ سحری نیست دگر
و در این شهر سحرخیزی نیست

.

 

 

نویسنده: برومند ׀ تاریخ: چهار شنبه 1 تير 1390برچسب:, ׀ موضوع: <-PostCategory-> ׀

فرصت دیدن مادر

ارزشمند ترین چیزهای زندگی معمولا ً دیده نمی شوند و یا لمس نمی گردند ، بلکه در دل حس می شوند .

پس از 21 سال زندگی مشترک ، همسرم از من خواست که با زن دیگری برای شام و سینما بیرون بروم . زنم گفت که مرا دوست دارد ولی مطمئن است که این زن هم مرا دوست دارد و از بیرون رفتن با من لذت خواهد برد.

زن دیگری که همسرم از من می خواست که با او بیرون بروم ، "مادرم " بود که 19 سال پیش بعد از فوت پدرم او تنها شده بود . ولی مشغله های زندگی باعث شده بود که من فقط در موارد اتفاقی و نامنظم به او سر بزنم . آن شب به او زنگ زدم تا برای شام و سینما بیرون برویم ....


ادامه مطلب
نویسنده: برومند ׀ تاریخ: چهار شنبه 1 تير 1390برچسب:, ׀ موضوع: <-PostCategory-> ׀

CopyRight| 2009 , boromand.LoxBlog.Com , All Rights Reserved
Powered By LoxBlog.Com | Template By:
NazTarin.Com